۸ نتیجه برای صالحی
رضا ضیغمی، علیرضا سعادت جو، پروانه خراسانی، شهلا افشانی، شیده گنجهای، هانیه جعفریان، ندا صالحی، مریم امینی،
دوره ۳، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: گسست تئوری- عمل یا فاصله آموزش و خدمات بالینی یکی از اساسیترین چالشها و مهمترین مسایل پرستاری در عصر حاضر و از مشکلات اساسی سیستم بهداشت و درمان کشور ایران میباشد. هدف این مطالعه تدوین پیشنویس سند کاهش گسست آموزش و خدمات بالینی میباشد. روش: این مطالعه در سه گام طراحی و اجرا شد. در گام اول مرور منظم پیشبینی گردید و در گام دوم از تحلیل محتوای کیفی بهره گرفته شد و در سومین گام روش دلفی انجام شد. یافتهها: پس از تجزیه و تحلیلی سندی با ۱۲ آیتم به عنوان پیشنویس تهیه و تدوین شد. این پیشنویس در سه بخش آموزشی، بالینی و ساختاری تدوین گردید. نتیجهگیری: سند حاضر با بررسی موارد مربوط به آموزش، بالین و ساختاری مرتبط با کاهش گسست تئوری و بالین سعی کرده راهکارهایی ارایه نماید که کاملاً بومی و منطبق بر خواست و نیاز جامعه پرستاری ایران باشد. البته باید در نظر داشت این سند به قالب زمانی مکانی خاصی تعلق داشته و بیشک برای پویایی آن روزآمد شدن، عنصری کلیدی محسوب میشود.
شیوا صالحی، سحر ذوالنوری، بهشته طبرسی، حدیث قنبریان، مرتضی نصیری،
دوره ۵، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: از آن جا که انجام احیاء قلبی ریوی در بیمارانی که خارج از بیمارستان دچار ایست قلبی شدهاند باعث کاهش چشمگیر میزان مرگ و میر آنها میشود و نظر به این که میزان آگاهی و عملکرد افراد عمومی جامعه در خصوص این پروسه پایین گزارش شده، این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش احیاء قلبی ریوی بر آگاهی و عملکرد همراهان بیماران مبتلا به بیماریهای قلبی و عروقی انجام شد.
روش کار: این پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون بر روی همراه ۴۸ بیمار دارای بیماریهای قلبی عروقی مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی (ره) اهواز در سال ۱۳۹۳ انجام گرفت. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه محقق ساخته بود که یک بار در ۷۲ ساعت اول ورود به بخش و مجدداً ۲ هفته بعد از آموزش تکمیل شد. آموزش در ۳ جلسه ۶۰ دقیقهای در ۳ روز متوالی به روش سخنرانی، اجرا بر روی مولاژ و بحث در گروههای کوچک داده شد. تجزیه و تحلیل آماری توسط نرم افزار SPSS۱۶ و با استفاده از آماری توصیفی (توزیع فراوانی مطلق و نسبی، میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون آماری تی زوجی و کای اسکوئر) انجام شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار آگاهی قبل و بعد از آموزش به ترتیب ۰۴/۳ ± ۹۸/۵ و ۴۳/۳ ± ۲۹/۱۱ و میانگین و انحراف معیار عملکرد قبل و بعد از آموزش به ترتیب ۹۲/۱ ± ۸۱/۱۰ و ۴۱/۴ ± ۴۱/۱۹ بود. اختلاف معناداری بین آگاهی و عملکرد واحدهای مورد پژوهش پس از آموزش نسبت به قبل از آموزش وجود داشت (۰۰۱/۰ ≥ P).
نتیجه گیری: از آنجا که نتایج نشان داد آموزش ترکیبی به همراه بیماران مبتلا به بیماری قلبی عروقی در افزایش آگاهی و عملکرد آنها مؤثر میباشد، استفاده از این روش آموزشی پیشنهاد میشود.
سمانه پارچه بافیه، محبوبه صفوی، سهیلا مشعوف، شیوا صالحی، سیمین اسماعیل پور زنجانی، هومن بخشنده،
دوره ۶، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۳۹۶ )
چکیده
مقدمه:آموزش و یادگیری از همتایان یک مداخله آموزشی موثر برای دانشجویان علوم سلامت در محیطهای بالینی است. یادگیری از طریق همتایان موقعیتی است که در آن افراد از گروههای اجتماعی یکسان که معلم حرفهای نیستند به یادگیری کمک کرده و خود نیز توسط تدریس، میآموزند. هدف از انجام این پژوهش تعیین تاثیر بکارگیری آموزش به شیوه گروه همتایان بر خودکارآمدی بالینی دانشجویان پرستاری در عرصههای منتخب دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم پزشکی تهران بوده است.
روش کار:این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی از نوع مداخله- کنترل و با طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. نمونه گیری از نوع سرشماری و شامل ۱۵۰ نفر بود. این افراد بصورت تصادفی ساده به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شده و گروه کنترل با روش متداول(توسط مربی بالینی) و گروه مداخله توسط همتا (دانشجوی عرصه) آموزش بالینی را به مدت ۳ هفته گذراندند. گردآوری دادهها شامل پرسشنامه ارزیابی خودکارآمدی بالینی دانشجویان پرستاری روانسنجی شده توسط چراغی و همکاران با مقیاس لیکرت ۴ گزینهای در ۴ حیطه بود. پرسشنامه قبل و بعد از کارآموزی توسط تمامی دانشجویان تکمیل شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ در سطح توصیفی (شاخصهای گرایش مرکزی) و استنباطی (آزمون t مستقل، کای دو و آنالیز کوواریانس) استفاده شد. در این مطالعه ۰۵/۰p˂ معنیدار در نظر گرفته شد.
یافته ها:یافتههای توصیفی نشان میدهد با ریزش ۹ نفر، در نهایت ۱۴۱ دانشجوی پرستاری در دو گروه مداخله (۶۸ دانشجو) و در گروه کنترل (۷۳ دانشجو) شرکت داشتند. دانشجویان دو گروه از لحاظ سن، جنسیت و محل سکونت(بومی و غیر بومی) تفاوت معناداری نداشتند. نتایج مفروضههای کوواریانس نشان داد که با توجه به عدم تخطی از مفروضه خطی بودن، همگنی شیب رگرسیون مورد بررسی و همسانی واریانس دادههای گروههای مورد بررسی، فرضیه پژوهشی مورد تایید قرار گرفت (۰۰/۰p˂ ) و آموزش به شیوه گروه همتایان بر افزایش خودکارآمدی بالینی دانشجویان پرستاری تاثیر داشته است.
نتیجه گیری: به نظر میرسد بکارگیری آموزش به شیوه گروه همتایان میتواند با افزایش حس خودکارآمدی بالینی در دانشجویان، در ارتقای ابعاد مراقبتی بیمار موثر باشد.
زینب جودکی، شهلا محمدزاده، شیوا صالحی،
دوره ۸، شماره ۵ - ( آذر و دی ۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: کیفیت خدمات پرستاری و به دنبال آن، سلامت افراد جامعه رابطه مستقیمی با رضایت شغلی پرستاران دارد. نشانههای رضایت شغلی پرستاران بسیار گسترده میباشد و میتواند بر کیفیت زندگی پرستار، افزایش کیفیت مراقبت و رضایتمندی بیماران تأثیر گذارد. هدف پژوهش حاضر، تعیین ارتباط بین رضایت شغلی و کیفیت زندگی پرستاران شاغل در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علومپزشکی خرمآباد در سال ۱۳۹۸ است.
روش کار: در این مطالعۀ توصیفی-همبستگی، ۲۰۰ پرستار که در سال ۱۳۹۸ در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علومپزشکی خرمآباد مشغول به کار بودند به روش نمونهگیری تصادفیطبقهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل؛ پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی، پرسشنامه رضایت شغلی مینهسوتا و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی۲۸سوالی بود. دادههای تحقیق با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۱۶ و آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: در این مطالعه، رضایت شغلی پرستاران در سطح متوسط و کیفیت زندگی آنها در سطح ضعیف بود. رضایت شغلی در حیطه نوع شغل(۵۳/۰±۴۸/۳) بالاترین و در حیطه نظام پرداخت(۵۹/۰±۰۹/۲) کمترین میانگین نمره را داشت. کیفیت زندگی در حیطه سلامت روان(۵۲/۸±۷۷/۵۱) بالاترین و در حیطه سلامت جسمانی(۱۶/۸±۱۴/۴۳) کمترین میانگین نمره را به خود اختصاص داد. بین رضایت شغلی و کیفیت زندگی ارتباط معنادار و مثبت آماری وجود داشت(۳۸۵/۰, r=۰۰۱/۰p<).
نتیجهگیری: در پژوهش حاضر،پرستارانی که رضایت شغلی بیشتری داشتند از کیفیت زندگی بالاتری برخوردار بودند . لذا، فراهم نمودن بسترهای افزایش رضایت شغلی پرستاران جهت بهبود کیفیت زندگی آنها و ارایه خدمات حرفهای مطلوبتر پیشنهاد میشود.
فرزام بوستانچی، عهدیه پرهیزکار، کمال صالحی، رسول نصیری کالمرزی، دائم روشنی،
دوره ۹، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: آسم یک بیماری مهم و مزمن ریوی می باشد که علاوه بر تاثیر منفی بر ابعاد کیفیت زندگی بیماران موجب مرگ و میر بالای این بیماران می شود. امروزه یکی از روشهای نوین آموزش در پرستاری، آموزش مجازی از طریق گوشی های هوشمند می باشد. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مجازی بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم در بیمارستان توحید شهر سنندج انجام گرفت.
روش کار: این مطالعه در سال ۱۳۹۷بصورت نیمه تجربی بر روی ۷۰ بیمار مبتلا به آسم انجام شد. نمونه ها به شکل هدفمند انتخاب شدند و سپس با روش بلوک بندی تصادفی چهار تایی در دو گروه مداخله و کنترل (هر گروه ۳۵ نفر) قرار گرفتند. ابزارهای گردآوری اطلاعات، فرم اطلاعات فردی و پرسشنامه کیفیت زندگی بود که در اختیار گروه مداخله قرار گرفت. گروه کنترل هم مراقبتهای روتین را همزمان دریافت می کردند. اطلاعات در دو مرحله قبل و بعد از مداخله جمعآوری و وارد برنامه SPSS نسخه ۲۱ شد و سپس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. برای بررسی نرمال بودن متغیرها از آزمون کلموگروف اسمیرنف و برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای کای اسکوئر، تی مستقل و آنالیز کوواریانس استفاده شد.
یافته ها: میانگین نمره کیفیت زندگی قبل از مداخله در گروه مداخله ۲/۲۱ و در گروه کنترل ۲/۱۷ بود که آزمون آنالیز کوواریانس اختلاف معنی داری را نشان نداد (۰/۰۹=p)؛ اما میانگین نمره کیفیت زندگی بعد از مداخله در گروه مداخله۲/۰۵ و در گروه کنترل ۲/۱۷ بود که آزمون آنالیز کوواریانس اختلاف معنی داری را بین دو گروه نشان داد (۰/۰۰۱ >p).
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که آموزش مجازی می تواند در بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم موثر باشد. بر همین اساس پیشنهاد میشود که آموزش مجازی در برنامه های مراقبتی پرستاران به عنوان یک روش آموزشی مفید، به روز و کاربردی مدنظر قرار گیرد.
زهرا درویشی، شهلا محمدزاده زرنکش، شیوا صالحی،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( خرداد و تیر ۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: بیماران تحت همودیالیز به خاطر محدودیت ها، فشارهای روانی و کمبودهای حمایتی-اجتماعی از کیفیت زندگی پایین تری برخوردار می باشند که باید در مداخلات پرستاری به آن توجه شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر اجرای برنامه ی توانمندسازی بر کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه انجام شده است.
روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون بوده و جامعه آماری آن کلیه بیماران بخش های همودیالیز بیمارستان های امام رضا (ع) و امام خمینی (ره) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در نیمه ی اول سال ۱۴۰۰ بودند. از طریق روش نمونه گیری مبتنی بر هدف و بر اساس معیارهای ورود ۷۰ بیمار انتخاب و به صورت تصادفی با استفاده از جدول اعداد تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. برای گروه مداخله، ۶ جلسه ی آموزش توانمندسازی به روش بازخورد محور همراه با پیگیری یک ماهه تلفنی برگزار شد. نمونهها قبل و بعد از مداخله، پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران کلیوی را تکمیل کردند. دادهها با نرمافزار آماری SPSS۲۱ و با استفاده از آزمون های آماری تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: دو گروه از نظر متغیرهای دموگرافیک تفاوت آماری معنی داری نداشتند. میانگین نمرات کیفیت زندگی بیماران قبل از مداخله در گروه مداخله ۷۸/۳ ± ۱۸/۳۶ و در گروه کنترل ۹۵/۳ ± ۷۶/۳۶ بود که تفاوت آماری معنی داری نداشت (۵۴/۰=P) که بعد از مداخله در گروه مداخله به ۶۰/۳ ± ۹۳/۴۳ و در گروه کنترل به ۱۲/۴ ± ۹۸/۳۶ رسید که این تفاوت در گروه مداخله معنی دار بود و کیفیت زندگی ارتقا یافت (۰۰۱/۰P<).
نتیجه گیری: اجرای برنامه ی توانمندسازی به روش آموزش بازخورد محور و پیگیری تلفنی جهت رفع ابهامات و تثبیت یادگیری می تواند در ارتقای کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز مفید و موثر باشد لذا توصیه می شود که پرستاران در آموزش های خود ضمن توانمندنمودن بیماران حتما از صحت مطالب آموخته شده بازخورد بگیرند.
سیده آزاده برومندسلیمان، شیوا صالحی، نوشین عباسی ابیانه،
دوره ۱۱، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: پرستاران بهواسطه ﻣﺮاﻗﺒﺖ از ﻣﺪدﺟﻮیﺎن روزاﻧﻪ ﺑﺎ ﺷﺮایﻄﯽ روﺑﺮو میشوند ﮐﻪ میتواند ﺗﺄﺛﯿﺮات ﻧﺎﻣﻄﻠﻮﺑﯽ ﺑﺮ ﮐﯿﻔﯿﺖ زندگی حرفهای آنان داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. توجه به بعد معنوی وجودی انسان نقش مهمی در سلامت جسمی، روانی و اجتماعی او بر عهده دارد. مطالعهی حاضر باهدف تعیین تأثیر آموزش مراقبت معنوی بر کیفیت زندگی حرفهای پرستاران بخشهای مراقبت ویژه انجام شد.
روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه تجربی با طرح پیشآزمون - پسآزمون بود که در آن، پرستاران بخشهای مراقبت ویژه بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، در نیمهی اول سال ۱۴۰۰ مورد مطالعه قرار گرفتند. ۴۰ پرستار به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی ساده با استفاده از قرعهکشی، در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. برای گروه آزمون، مراقبت معنوی توسط محقق و در ۸ جلسهی گروهی یکساعته در یک ماه بهصورت هفتهای دو جلسه در گروههای ۵ نفره در سالن کنفرانس بیمارستان بهصورت ارائه سخنرانی و بحث گروهی و با محتوای اهمیت معنویت و مراقبت معنوی آموزش داده شد. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه کیفیت زندگی حرفهای فیگلی و استام (۲۰۰۲) استفاده شد. دادهها با نرمافزار آماری SPSS نسخه ۲۱ و با استفاده از آزمونهای دقیق فیشر، کای اسکویر، تی مستقل و زوجی تجزیهوتحلیل شدند.
یافتهها: دو گروه از نظر متغیرهای جمعیت شناختی تفاوت آماری معنیداری نداشتند. میانگین نمرات فرسودگی، رضایت و خستگی ناشی از شفقت قبل از مداخله در دو گروه تفاوت آماری معنیداری نداشت (۰۵/۰P>) اما بعد از مداخله این تفاوتها معنیدار بود و در گروه مداخله فرسودگی (۰۰۱/۰P<) و خستگی (۰۰۱/۰P<) کاهش یافته و میزان رضایت از شفقت (۰۰۱/۰P<) ارتقا پیدا کرد.
نتیجهگیری: آموزش مراقبت معنوی میتواند در ارتقای کیفیت زندگی حرفهای پرستاران بخشهای مراقبت ویژه مفید و مؤثر باشد لذا توصیه میشود که مدیران پرستاری از این مداخله برای ارتقای کیفیت زندگی حرفهای پرستاران بهره ببرند
ماریه مولودی، نوشین عباسی ابیانه، شیوا صالحی،
دوره ۱۳، شماره ۶ - ( بهمن و اسفند ۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: سرطان پستان شایعترین سرطان و عامل اصلی مرگ و میر در زنان است. با توجه به فشارهای روانی و کمبود آموزش و پژوهش در این زمینه، توجه به توانمندی بیماران ضروری است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر برنامه توانمندسازی بر امید به زندگی بیماران مبتلا به سرطان پستان تحت شیمیدرمانی انجام شده است.
روشکار: مطالعه حاضر یک مطالعه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با انتخاب تصادفی و گروه کنترل است که جامعه آماری آن بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بیمارستانهای شهید رجایی و امام علی (ع) البرز بودند. با توجه به معیارهای ورود ۸۸ بیمار به روش تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. در گروه مداخله برنامه توانمندسازی ۴ جلسه ۶۰ دقیقهای در گروه های ۳-۴ نفره به روش بحث گروهی اجرا شد. دادهها قبل و بعد از مداخله با استفاده از شاخص امید هرث تکمیل گردید. دادهها با نرم افزار آماری SPSS ویرایش ۱۶ و آزمونهای آماری کایدو، دقیق فیشر، تی مستقل و تی زوجی تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: دو گروه از نظر متغیرهای دموگرافیک تفاوت آماری معنیداری نداشتند (۰۵/۰p>). میانگین نمرات امید به زندگی بیماران قبل از مداخله در گروه مداخله ۰۷/۶±۱۵/۳۶ و در گروه کنترل ۳۵/۵±۵۹/۳۶ بود که تفاوت آماری معنیداری نداشت (۷۲۵/۰p=). بعد از مداخله در گروه مداخله به ۳۱/۵±۷۷/۴۰ و در گروه کنترل به ۹۲/۴±۹۱/۳۶ رسید و این تفاوت در گروه مداخله معنیدار بود (۰۰۱/۰p<). همچنین برنامه توانمندسازی، با اندازه اثر ۷۵/۰ (اثر کوهن)، باعث افزایش قابل توجهی در امید به زندگی بیماران شد.
نتیجهگیری: اجرای برنامه توانمندسازی خودمراقبتی به روش بحث گروهی و پیگیری تلفنی جهت رفع ابهامات و تثبیت یادگیری میتواند در ارتقای امید بیماران مبتلا به سرطان پستان تحت شیمیدرمانی موثر واقع شود. لذا تاکید بر آموزش و توانمندسازی این بیماران توسط پرستاران ضروری است.